حاکم (از لاتین میانه superanus ' بالا'، 'برتر') به معنای دارنده اقتدار دولتی است. در دموکراسی‌ها، مردم دولت به‌طور منظم این کارکرد حقوقی قانون اساسی و بین‌المللی را دارند - معمولاً به‌طور غیرمستقیم در نظام‌های نمایندگی -، در سلطنت‌های مطلقه و مشروطه، رئیس دولت است، مثلاً شاه یا شاهزاده.

توسعه

ویرایش

مطلق گرایی

ویرایش

در زمان مطلق گرایی، حاکم، پادشاه بود، مانند پادشاه فرانسه. امپراتور مقدس روم که عالی‌ترین ارباب امپراتوری مقدس روم ملت آلمان بود، حاکم تلقی نمی‌شد، زیرا یک حاکم قدرت را به طور مطلق و غیرقابل تقسیم اعمال می‌کند، انحصار وضع و لغو قوانین را در اختیار دارد، جنگ سالار عالی، لرد جانشین است. و قضات، تصمیمات مالی عالی می‌گیرد، اقتصاد را هدایت می‌کند، کلیسای دولتی را اجرا می‌کند و همه وزیران و مقامات را منصوب می‌کند.

جمهوری

ویرایش

هیچ تعریف جهانی از حاکمیت در جمهوری وجود ندارد. در اصل، مردم دارندگان حاکمیت هستند (→ حاکمیت مردمی)، اما بسته به قانون اساسی، قدرت دولتی کم و بیش به رئیس دولت و پارلمان تفویض شده‌است (→ دولت قانون اساسی).

سوئیس

ویرایش

در سوئیس، به‌طور کلی (اما نه قانونی)، افراد دارای حق رای و رای، جامعه افراد دارای حق رای، به عنوان حاکم نامیده می‌شوند. کسانی که حق رای دارند در واقع «فوراً مستقیم» هستند (→ دموکراسی مستقیم در سوئیس). به عنوان مثال، در گزارش رفراندوم در آرا اغلب گفته می‌شود: «حاکمیت تصمیم گرفته‌است».

انگلستان

ویرایش

یک مورد خاص، پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی است که در آن به‌طور رسمی «پادشاه در پارلمان» (همچنین پادشاه در پارلمان)، بالفعل مجلس عوام، حاکم است. این به دلیل توسعه تاریخی نظام سیاسی بریتانیا است و معمولاً به عنوان حاکمیت پارلمانی شناخته می‌شود. با این وجود، هنوز در ادبیات بریتانیا، از جمله حقوقدانان قانون اساسی، مرسوم است که از پادشاه به عنوان حاکم یاد کنند.[۱]

کارل اشمیت

ویرایش

در نظریه حقوقی کارل اشمیت (۱۹۲۸)، حاکمیت بر حسب وضعیت اضطراری درک می‌شود: «حاکمیت کسی است که در مورد وضعیت اضطراری تصمیم بگیرد. اشمیت از این اصل برای توجیه دیکتاتوری استفاده کرد و بین دو شکل تمایز قائل شد:

  • دیکتاتوری موقت، همان‌طور که در جمهوری روم شناخته می‌شد. دیکتاتور روم خارج از قانون اساسی عمل کرد تا از آن قانون اساسی محافظت کند و هر چه زودتر آن را بازگرداند.
  • دیکتاتوری حاکمیتی که می‌خواهد نظم موجود را از بین ببرد و نظم جدیدی را اجرا کند یا ایجاد کند. بدین ترتیب اشمیت به دیکتاتور حاکم آزادی عمل نامحدودی می‌دهد، آزادی عملی که به مؤسسه pouvoir دیکته می‌شود و در عین حال توسط آن مشروعیت می‌یابد.[۲]

علم اشتقاق لغات

ویرایش

این کلمه از کلمه فرانسوی sovereign و از لاتین superanus = «بالاتر، برتر» گرفته شده‌است.[۳] Super در لاتین به معنای «بالا، روی، بالا» است. واژه نزدیک به حاکمیت دارای همان ریشه لاتین میانه است، اما از فرانسوی souveraineté مشتق شده‌است.

علاوه بر خودمختاری قانونی (ر.ک. حاکمیت) تسلط مطمئن یا برتر بر یک کار.

مثال: یک عملکرد مستقل - i. اچ. اجرای کاملاً مسلط شده

منابع

ویرایش
  1. Z.  B. Anthony W. Bradley/Keith D. Ewing, Constitutional and Administrative Law, 14. Aufl. , Pearson, Harlow 2007, S. 200.
  2. Heinrich Oberreuter: „Souverän ist, wer über den Ausnahmezustand entscheidet. “ Carl Schmitt in der Agonie der Weimarer Republik. In: Klaus Hildebrand, Udo Wengst und Andreas Wirsching (Hrsg.): Geschichtswissenschaft und Zeiterkenntnis. Von der Aufklärung bis zur Gegenwart. Festschrift zum 65. Geburtstag von Horst Möller. Oldenbourg, München 2008, ISBN 978-3-486-58507-0, S. 163–176, insb. S. 165 ff. (abgerufen über De Gruyter Online).
  3. Duden, Band 7. Das Herkunftswörterbuch. Etymologie der deutschen Sprache.
  NODES
admin 1