فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • /دَد/

دد

  1. جانور درنده. جانورِ غیراهلی.
    خروشید به زاری و چشمی پر آب/ ز هر دام و دد برده آرام و خواب «فردوسی»
  2. دَدَ در گویش گنابادی یعنی کودک، نوزاد، خردسال، مشغول عشق و حال.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه
  NODES