فارسی

ویرایش

ریشه‌ لغت

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • /دَندان/

دندان

  1. (جانوری): هر یک از اندام‌های سخت داخل دهان که برای جویدن، گاز گرفتن، بریدن و مانند آنها بکار می‌رود.
  2. بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می‌دهد.
  3. ساختار سخت آهکی در دهان بسیاری از جانوران مهره‌دار که به طور کلی برای خوردن به کار می‌رود.

  مثال‌ها

ویرایش
  1. دندان کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن.
  2. دندان تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن.
  3. دندان روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن.
  4. دندان کندن (کشیدن):کنایه از: صرف نظر کردن، قطع علاقه کردن.

سیوندی

ویرایش

دِندان

  1. دندان

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن
  NODES
eth 2