فارسی

ویرایش

گونه‌های دیگر نوشتاری

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /قَمَر/

قمر

  1. ماه.
  2. (جمع): اقمار.
  1. قمر در عقرب بودن کنایه از: بد یا آشفته بودن اوضاع.

زبان دیگر

ویرایش
  • بهاری
  1. از اسامی زنانه در گویش بهاری در گذشته. قمرننهَ.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

متضادها

ویرایش

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  NODES